فللّه خیر حافظا و هو ارحم راحمین

 

 همه می دانیم این دعایست که ما هنگام بدرقه مسافران مورد استفاده قرار می دهیم،

                                                                                                                زمانی که در حال رفتن هستند

در زمان جنگ تحمیلی این دعا تداوم داشت و گاهی هر روز در هر کوچه و محله ای میشد نوایش را شنید که برای حفظ جوان و میهن عزیزمان همراه رزمندگان به منظور حفظ از کلیه بلاها در توشه سفرشان می‌گذاشتیم .

ازآن هشت سال مدتی گذشت.....

ملت هوشمند ایران بصورت ویژه در سالهای ۷۶ و ۸۴ و چند مورد دیگر این ورد  را بدرقه راه چند تن از عزیزانش نموده  است. بزرگوارانی که چند سالی را به خدمت گذاری به مردم این خاک همت گمارده بودند و کم یا زیاد، خوب یا بد، مثبت، منفی یا خنثی بر صندلی " احساس تکلیف"شان تکیه زده و بر این مرکب مدتی رانده‌ اند.

 

 

این دوستان هنگامی که آنها را به بالاخانه مان نشاندیم ، گاهی به فرهنگ این سرا دهن کجی کرده پیش رقبا آن را ضعیف عنوان کردند و اصالت خاندان را نادیده گرفته و سر به آستان دشمنان ساییدند ، حرمت اهل خانه را نگه نداشته به ارزشهای چند هزار ساله پشت کرده و برای شادی دشمنان این بوم حاضر به انجام برخی اقدامات شده و خون دلها به اهالی صاحب خانه روا داشتند.

 

اما انگار باز هم هوس سواری کردن و هورمون "احساس تکلیف" خونشان غلظت پیدا کرده، و جلوه  ظاهری‌اش بعد از گذشت چند سال شده است " به اصرار فلانی و فلانی ها شاید بیایم" یا " من خود قائل به شرکت نیستم ولی مردم مرا می خواهند‌" یا " هنوز احساس تکلیف نکرده ام " و از این قبیل تعابیری که هر از چند روزی یک بار به گوشمان می خورد و یاد این میهمانانمان را که گویا قصد صاحب خانگی هم در اندیشه شان کم و بیش موج می زند در فضای خانه طنین انداز می کند.

 

 

رسم میهمان نوازیمان به کنار ، دلمان هم راضی نمی شود که برادر مومن خود آزرده خاطر کنیم، به هر حال ایرانی ها به بنای استوار کشور خویش تعلق خاطر دارند و حاضر به حتی فرسایش آن هم نیست چه برسد به ضربه خوردنش.

اخلاقمان هم با توهین سازگار نیست که به ایشان بفهمانیم که دیگر راضی به سوار شدن شما بر مرکب این ممکلت نیستیم. حال با این همه تفاسیر و با هر گونه گوشه کنایه زدن ها و رو برگرداندن ها و بی توجهی به ایشان باز انگار این هوس قدرت طلبی و حکم رانی و احساس تکلیف های تصنعی پا برجا بوده و مصرانه به این کرسی دلبسته شده اند.

عشق پیری گر بجنبد سر به رسوایی زند

ما مشتاق رسوایی نیستیم، نبوده و نخواهیم بود و توصیه و تذکر موکد به دوستان می دهیم مبنی بر این احساس ها . این میزها را دیگر به شما نخواهیم سپرد ، بی جهت باعث اتلاف سرمایه های همچون ؛ وقت ، هزینه ؛ انرژی ، آرامش و امنیت مردم نشوید.

به دستور رهبر و اماممان مردم آماده خلق حماسه سیاسی هستند، باشد که شما در زمره مغلوبین  این میدان بزرگ شماره نشوید.

ای که مهجوری عشاق روا می‌داری                        عاشقان را ز بر خویش جدا می‌داری

ساغر ما که حریفان دگر می‌نوشند                      ما تحمل نکنیم ار تو روا می‌داری

ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست         عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری

تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم           از که می‌نالی و فریاد چرا می‌داری