گفت : از خانومش پرسیدم :
وقتی شوهر جانبازش تعادلش رو از دست میده کتک هم میزنه ؟
با لبخند گفتش : چه جورم ...!
گفتم دردتون نمیاد ، ناراحت نمیشید ؟
باز هم خندید و گفت : هر چه از دوست رسد ، نکوست
بهش گفتم خوب چرا اون لحظه از اتاق خارج نمیشید ،
اون که شما رو نمیشناسه ؟
گفت :اون توی این موقعیت نمیدونه که من همسرشم ،
ولی من که میدونم اون شوهرمه ، نمیتونم تنهاش بزارم...!
گفتم بعد از اینکه حالش خوب شد یادش میاد چه کار کرده ؟
گفتش به دست و پامون میافته و گریه میکنه
و میگه منو ببخشید دست خودم نیست...!
پن:
هیچ جای این کره خاکی نیست که مانند ایران در خود، دُر هایی همچون این بانوان رو داشته باشه .
کوه در مقابل صبر و استقامتشون، به نشانه ادب تعظیم می کند؛
مروارید ها در مقابل حیای این گوهران ایرانی، شرم کرده در صدف پنهان گشته است؛
فرشتگان بالهای خویش را فرش قدم هایشان کرده و خاک پای اینان مایه مباهات اهل آسمانهاست.
مطالب مرتبط:
۹۲/۱۲/۱۰
۳
۰
تراز قلم
سلام
با شعری بی نظیر از علامه حسن زاده آملی در نکوهش نفس بروزم.
این شعر به صنعت تعریب سروده شده است. در صنعت تعریب شاعر از الفاظ فارسی به شیوه ای نوین و در قالبی عربی استفاده می کند.
پیشنهاد می کنم این پست را مطالعه کنید.
یا علی