دیروز توی محل کارم قرعه کشی شد برای سهمیه سفر به مشهد الرضا (ع) 

وقتی که بین همکارا این موضوع مطرح شد و قرار شد این انتخاب به قرعه باشد. اسامی همکاران توی یه کیسه جمع کردیم که چند نفر برای پا بوسی به مشهد برن. بزرگ مجموعه(آقای رستمی) رو برای برداشتن قرعه آوردیم. من دقیقا کنارش ایستاده بودم، خیلی دلم می خواست اسم من از توی کیسه در بیاد ولی همون موقع چشمامو بستم و از خدا خواستم که هر کی خیرشه و واقعا دلش هواشو کرده انشالله قسمتش بشه.

 آقای رستمی دست کرد توی کیسه و نفر اول رو مشخص کرد، نفر دوم هم از توی کیسه بیرون آورد.

باورتون نمیشه چقد دلم برای صحن و سرای باصفاش تنگ شده ؛ اصلا حال دلم دست خودم نیست. گواه این حرفم هم مطلبی هست که چند روزه پیش توی همین وبلاگ براتون نوشتم. اینم لینکش دلم هواتو کرده یا رضا (ع)  . یعنی کمتر از یک هفته ضامن آهو به آمدنم رضا شد

سرتون رو زیاد درد نیارم آقای رستمی بازم دستشو توی کیسه کرد و بعد به من نگاه کرد. اینجا بود که بازم کرم امام رضا(ع) رو دیدم. واقعا نمی دونم چه جوری حسم رو براتون توصیف کنم فقط باید تجربه کرد. باید حس گدایی رو تجربه کنید که جود و کرم سلطانش شامل حالش شده؛حس آهویی که ضامنش اونو نوازش کرده؛ حس عاشقی مورد محبت معشوق واقع شده.

فقط می تونم براتون دعا کنم که انشالله شما هم برای بوسیدن تربت حرم عشق مشهدالرضا(ع) و حریم عشق کربلای معلی رهسپار بشید.

الهی آمین

دل من گم شده ، پیدا شد اگر

بسپارید به امانات رضا(ع)

و اگر از تپش افتاد دلم

ببریدش به ملاقات رضا (ع)

از خداخواسته ام تا که مرا

بگذارد به کرامات رضا(ع)

همه گفتند محال است ولی

دلخوشم من به محالات رضا(ع)