قـــدرت ِ فــن بیــان را از کـجا آورده ای؟ «ایــن درازی ِ زبان را از کجا آورده ای؟!»
دیده شد در خانه ات مرغ و پنیر و تخممرغ قوت ِ از ما بهتران را از کجا آورده ای؟
با کلیدت باز کردی این دکان را، عیب نیست ساز و برگ این دکان را از کجا آورده ای؟
یک سبد کالای مفتی را گرفتی ! نوش جان پس بگو آن قرص نان را از کجا آورده ای؟!
زیــر بـار ِ زنــدگـانــی شــد کمانـی قـامـتت چشم ما روشن، کمان را از کجا آورده ای؟!
این که مردی تا بدین حد می شود خم جالب است نرمی ِ این استخوان را از کجا آورده ای؟!
دست و پـا و کـله را دایم بـلرزانی ، کلک شـدت لرز و تکان را از کـجا آورده ای؟!
قلک ِ فرزند ِ خود را بشکنی در نیمه شب نقشه ی گنـج نهان را از کـجا آورده ای؟!
آن یکی میلیاردها از جیب ملت خورد و رفت تو بگو این یک قران را از کجا آورده ای؟!
در چنین وضعی شنیدم بازهم عاشق شدی؟ دلبــر ِ ابـرو کمان را از کـجا آورده ای؟!
بـا وجـــود ِ سـن بــالا رفتــه ای “آنتـالـیا” این همه تاب و توان را از کـجا آوردی؟!
بنده لنگِ پول ِ اصلاح سرم هستم ، شما خرج اجلاس ِ سران را از کجا آورده ای؟!
معنی ِ خر را نفهمیدی برادر جان ، ولی این خر ِ جفتک پران را از کجا آورده ای؟!
عکس تـان را در جراید دیده ام ، اما بگو آن نـگاه ِ مهربان را از کـجا آورده ای؟!
لو بِده! مسوول ِ پخش ِ مرغ در شب های عید سینه ها را هیچ، ران را از کجا آورده ای؟!
تازگی ها شعر طنز و هزل را هم گفته ای راستی طبع روان را از کجا آورده ای؟!
……… ای مربی۱ تیم تان بد جور سوراخ است ، آه آخر این دروازهبان را از کجا آورده ای؟!
پی نوشت: ۱-ضمن پوزش از دوستانی که در این وزن و قافیه و ردیف در طول و عرض ! تاریخ بشریت شعر سروده اند،در این جا شخص ثالثی بی مقدمه وارد بحث ما شد که قطعا مربی دو تیم استقلال و پرسپولیس نیست!
و من مثل تمام سال های گذشته شمع هایم را بی آنکه تو کنارم باشی، فوت کردم.
پدر امروز من 26 ساله شدم و این
یعنی یک سال از تو بزرگترم. چه طعم تلخی دارد، وقتی یکسال از پدرت پیرتر باشی
پ ن :
نمی دونم می تونید تصور کنید یا نه
من وقتی خودمو تو این قصه متصور شدم ،
تازه متوجه شدم چقدر تنهان این فرزندان شهیدی که بعضی ها انگهای مختلف بهشون میزنن
دیروز گزارشی از یه مادر شهید دیدم که براشون فیلم "شیار 143" رو اکران خصوصی گذاشته بودن. به قدری تحت تاثیر حرفای یکی از مادرای شهدا قرار گرفتم که تا 15 دقیقه نمی تونستم جلوی هق هق خودمو بگیرم.
این مادر می گفت 31 ساله که منتظر اومدن پسرشه، می گفت "اگه امام زمان (عج) صلاح بدونه حتی به یه بند انگشتشم راضی ام البته اگه صلاح می دونه"
اگر نزد خداوند عبادتى بهتر از شکرگزارى در همه حال بود که بندگان مخلصش با آن عبادتش کنند ، هر آینه آن کلمه را درباره همه خلقش به کار مى برد ، اما چون عبادتى بهتر از آن نبود از میان عبادات آن را خاص قرار داد و صاحبان آن را ویژه گردانید و فرمود : «واندکى از بندگان من سپاسگزارند» .
سیرِ سپاسگزار اجرش همانند روزه دارى است که براى خدا روزه مى گیرد ، تندرستِ سپاسگزار همانند آن اجرى را دارد که بیمارِ شکیبا و بخشنده سپاسگزار همان اجر را دارد که تنگدست قانع .
أکثِر أن تَنظُرَ إلى مَن فُضِّلتَ عَلَیهِ، فإنَّ ذلِکَ مِن أبوابِ الشُّکرِ؛
به کسى که بر او برترى داده شده اى بسیار بنگر، زیرا این کار یکى از انگیزه هاى شکرگزارى است.(به ضعیف تر از خودت بسیار نگاه کن که موجب شکرگزاری ات از خداوند می گردد)
التوحید، ص 63
حدیث (5) قال الصادق علیه السلام :
ما مِن عَبدٍ أنعَمَ اللّه عَلَیهِ نِعمَةً فَعَرَفَ أنَّها مِن عِندِ اللّه إلاّ غَفَرَ اللّه لَهُ قَبلَ أن یَحمَدَهُ؛
هیچ بنده اى نیست که خداوند به او نعمتى دهد و او آن را از جانب خدا بداند مگر آن که، پیش از سپاسگویى او، خداوند بیامرزدش.
کم ترین سپاسگزارى، این است که انسان نعمت را (مستقیما) از خدا بداند و جز او علتى براى آن نداند و نیز به آنچه خداوند عطایش کرده، خرسند باشد و با نعمت او مرتکب گناه وى نشود و نعمت خدا را وسیله مخالفت با امر و نهى او قرار ندهد.
التوحید، ص 127
حدیث (7) قال رسول الله صلى الله علیه و آله :
إنَّ اللّه لَیَرضى عَنِ العَبدِ أن یَکُلَ الکلَةَ فَیَحمَدَهُ عَلَیها أو یَشرَبَ الشَّربَةَ فَیَحمَدَهُ عَلَیها؛
خداوند از بنده اى که پس از خوردن لقمه اى غذا و یا آشامیدن جرعه اى او را سپاس مى گوید، خشنود مى گردد.
نهج البلاغه، خطبه 178
حدیث (8) قال الصادق علیه السلام :
أوحَى اللّه تَعالى إلى موسى علیه السلام یا موسى اُشکُرنى حَقَّ شُکرى فَقالَ : یا رَبِّ وَکَیفَ أشکُرُکَ حَقَّ شُکرِکَ، ولَیسَ مِن شُکرٍ أشکُرُکَ بِهِ إلاّ وأنتَ أنعَمتَ بِهِ عَلَىَّ؟! فَقالَ : یا موسى اَلنَ شَکَرتَنى حینَ عَلِمتَ أنَّ ذلِکَ مِنّى؛
خداى تعالى به موسى علیه السلام وحى فرمود که : اى موسى مرا چنان که باید شکر کن . موسى عرض کرد : پروردگارا چگونه تو را چنان که باید شکر گویم حال آن که هر شکرى که تو را مى گویم خود نعمتى است که تو به من ارزانى داشته اى؟ فرمود : اى موسى حال که دانستى توفیق آن شکر را هم من به تو داده ام ، شکر مرا ادا کرده اى .
نهج البلاغه، خطبه 91
حدیث (9) قال الرضا علیه السلام :
اِعلَمُوا أ نَّکُم لا تَشکُرونَ اللّه تَعالى بِشَى ءٍ بَعدَ إیمانٍ بِاللّه وبَعدَ الاِعتِرافِ بِحُقوقِ أولیاءِ اللّه مِن آلِ مُحمّدٍ رَسولِ اللّه صلى الله علیه و آله أحَبَّ إلَیهِ مِن مُعاوَنَتِکُم لاِءخوانِکُمُ المُؤمِنینَ عَلى دُنیاهُم؛
بدانید که بعد از ایمان به خدا و بعد از اعتراف به حقوق اولیاء اللّه از آل محمد پیامبر خدا صلى الله علیه و آله هیچ شکرى نزد خدا خوشایندتر از این نیست که برادران مؤمن خود را در امور دنیایشان یارى رسانید .
غررالحکم، ج2، ص451، ح3260
حدیث (10) قال الجواد علیه السلام :
نِعمَةٌ لاتُشکَرُ کَسَیِّئَةٍ لاتُغفَرُ؛
نعمتى که سپاسگزارى نشود مانند گناهى است که آمرزیده نشود.
حق کسى که به تو نیکى کرده ، این است که از او تشکر کنى و نیکى اش را به زبان آورى و از او به خوبى یاد کنى و میان خود و خداى عزّوجلّ برایش خالصانه دعا کنى ، هرگاه چنین کردى بى گمان در پنهان و آشکار از او تشکر کرده اى . سپس اگر روزى توانستى نیکى او را جبران کنى ، جبران کن .