و من مثل تمام سال های گذشته شمع هایم را بی آنکه تو کنارم باشی، فوت کردم.
پدر امروز من 26 ساله شدم و این
یعنی یک سال از تو بزرگترم. چه طعم تلخی دارد، وقتی یکسال از پدرت پیرتر باشی
پ ن :
نمی دونم می تونید تصور کنید یا نه
من وقتی خودمو تو این قصه متصور شدم ،
تازه متوجه شدم چقدر تنهان این فرزندان شهیدی که بعضی ها انگهای مختلف بهشون میزنن
دیروز گزارشی از یه مادر شهید دیدم که براشون فیلم "شیار 143" رو اکران خصوصی گذاشته بودن. به قدری تحت تاثیر حرفای یکی از مادرای شهدا قرار گرفتم که تا 15 دقیقه نمی تونستم جلوی هق هق خودمو بگیرم.
این مادر می گفت 31 ساله که منتظر اومدن پسرشه، می گفت "اگه امام زمان (عج) صلاح بدونه حتی به یه بند انگشتشم راضی ام البته اگه صلاح می دونه"
اگر نزد خداوند عبادتى بهتر از شکرگزارى در همه حال بود که بندگان مخلصش با آن عبادتش کنند ، هر آینه آن کلمه را درباره همه خلقش به کار مى برد ، اما چون عبادتى بهتر از آن نبود از میان عبادات آن را خاص قرار داد و صاحبان آن را ویژه گردانید و فرمود : «واندکى از بندگان من سپاسگزارند» .
سیرِ سپاسگزار اجرش همانند روزه دارى است که براى خدا روزه مى گیرد ، تندرستِ سپاسگزار همانند آن اجرى را دارد که بیمارِ شکیبا و بخشنده سپاسگزار همان اجر را دارد که تنگدست قانع .
أکثِر أن تَنظُرَ إلى مَن فُضِّلتَ عَلَیهِ، فإنَّ ذلِکَ مِن أبوابِ الشُّکرِ؛
به کسى که بر او برترى داده شده اى بسیار بنگر، زیرا این کار یکى از انگیزه هاى شکرگزارى است.(به ضعیف تر از خودت بسیار نگاه کن که موجب شکرگزاری ات از خداوند می گردد)
التوحید، ص 63
حدیث (5) قال الصادق علیه السلام :
ما مِن عَبدٍ أنعَمَ اللّه عَلَیهِ نِعمَةً فَعَرَفَ أنَّها مِن عِندِ اللّه إلاّ غَفَرَ اللّه لَهُ قَبلَ أن یَحمَدَهُ؛
هیچ بنده اى نیست که خداوند به او نعمتى دهد و او آن را از جانب خدا بداند مگر آن که، پیش از سپاسگویى او، خداوند بیامرزدش.
کم ترین سپاسگزارى، این است که انسان نعمت را (مستقیما) از خدا بداند و جز او علتى براى آن نداند و نیز به آنچه خداوند عطایش کرده، خرسند باشد و با نعمت او مرتکب گناه وى نشود و نعمت خدا را وسیله مخالفت با امر و نهى او قرار ندهد.
التوحید، ص 127
حدیث (7) قال رسول الله صلى الله علیه و آله :
إنَّ اللّه لَیَرضى عَنِ العَبدِ أن یَکُلَ الکلَةَ فَیَحمَدَهُ عَلَیها أو یَشرَبَ الشَّربَةَ فَیَحمَدَهُ عَلَیها؛
خداوند از بنده اى که پس از خوردن لقمه اى غذا و یا آشامیدن جرعه اى او را سپاس مى گوید، خشنود مى گردد.
نهج البلاغه، خطبه 178
حدیث (8) قال الصادق علیه السلام :
أوحَى اللّه تَعالى إلى موسى علیه السلام یا موسى اُشکُرنى حَقَّ شُکرى فَقالَ : یا رَبِّ وَکَیفَ أشکُرُکَ حَقَّ شُکرِکَ، ولَیسَ مِن شُکرٍ أشکُرُکَ بِهِ إلاّ وأنتَ أنعَمتَ بِهِ عَلَىَّ؟! فَقالَ : یا موسى اَلنَ شَکَرتَنى حینَ عَلِمتَ أنَّ ذلِکَ مِنّى؛
خداى تعالى به موسى علیه السلام وحى فرمود که : اى موسى مرا چنان که باید شکر کن . موسى عرض کرد : پروردگارا چگونه تو را چنان که باید شکر گویم حال آن که هر شکرى که تو را مى گویم خود نعمتى است که تو به من ارزانى داشته اى؟ فرمود : اى موسى حال که دانستى توفیق آن شکر را هم من به تو داده ام ، شکر مرا ادا کرده اى .
نهج البلاغه، خطبه 91
حدیث (9) قال الرضا علیه السلام :
اِعلَمُوا أ نَّکُم لا تَشکُرونَ اللّه تَعالى بِشَى ءٍ بَعدَ إیمانٍ بِاللّه وبَعدَ الاِعتِرافِ بِحُقوقِ أولیاءِ اللّه مِن آلِ مُحمّدٍ رَسولِ اللّه صلى الله علیه و آله أحَبَّ إلَیهِ مِن مُعاوَنَتِکُم لاِءخوانِکُمُ المُؤمِنینَ عَلى دُنیاهُم؛
بدانید که بعد از ایمان به خدا و بعد از اعتراف به حقوق اولیاء اللّه از آل محمد پیامبر خدا صلى الله علیه و آله هیچ شکرى نزد خدا خوشایندتر از این نیست که برادران مؤمن خود را در امور دنیایشان یارى رسانید .
غررالحکم، ج2، ص451، ح3260
حدیث (10) قال الجواد علیه السلام :
نِعمَةٌ لاتُشکَرُ کَسَیِّئَةٍ لاتُغفَرُ؛
نعمتى که سپاسگزارى نشود مانند گناهى است که آمرزیده نشود.
حق کسى که به تو نیکى کرده ، این است که از او تشکر کنى و نیکى اش را به زبان آورى و از او به خوبى یاد کنى و میان خود و خداى عزّوجلّ برایش خالصانه دعا کنى ، هرگاه چنین کردى بى گمان در پنهان و آشکار از او تشکر کرده اى . سپس اگر روزى توانستى نیکى او را جبران کنى ، جبران کن .
چند سال پیش تو مسجد دانشگاه یه جمله خوندم ، قبل از نماز ظهر بود ،ما که نمازمون روح نداره اما اون نماز واقعا تو فکر بودم
یعنی اگه نماز جماعت نبود ، مطمئن بودم که تا چند ساعت می شستم و به اون جمله فکر می کرد
نوشته شده بود :
اگه می خوای لذت ایستادن رو بچشی ، باید اول بشکنی(خم بشی) به زانوهات فشار بیاری و سختی نگه داشتن بارهای روی دوشت رو تحمل بکنی .
با خوندنش ناگهان یاد یه جمله دیگه افتادم :
اگه سنگی تحمل ضربات تیشه رو نداشته باشه، هیچ گاه تندیسی زیبا نخواهد شد
و این بود که نشستم و با خودم فکر کردم،
- چقدر مشکلات داشتم و دارم
- چقدر زخم زبون ها شنیدم و می شنوم
- چقدر بی احترامی ها دیدم و می بینم
- چقدر نا ملایمتی ها روزگار رو کشیدم و می کشم
- چقدر تهمت ها رو به زدن و می زنن
- چقدر خون جگر ها رو خوردم و می خورم
- چقدر اشکهام باریدن و می بارن
- چقدر درد ها رو کشیدم و می کشم
- چقدر زخم ها رو زدن و می زنن
- چقدر تنهایی ها رو .........
- چقدر
- چقدر
- چقدر.................................
و این قصه سر دراز دارد.
اما با فکر کردن به این دو جمله معنی این سطر ها برام عوض میشه. منظورم این نیست که این زجر ها برام آسون میشه، نه ؛ فقط مزه هاشون تغییر می کنه
حتما براتون پیش اومده که گاهی می خوایید مثلا برید میوه بخرید( هدف خرید میده است)
اگه قرار باشه برای خودتون بخرید، یه نگاه معمولی به میوه ها می کنید و شاید با قیمت معمولی تری هم بتونید همون میوه رو تهیه کنید.
اگه بخوایید برای خانواده خریداری کنید، مسلما به کیفیت میوه، توجه بیشتری دارین حتی اگه قرار باشه هزینه بیشتری رو پرداخت کنید.
اما اگه یه مهمون ویژه داشته باشید دیگه فقط به این محل نگاه نمی کنید، می رید و می گردین و از بهترین مغازه با کیفیت ترین میوه شهر رو با قیمت چند برابر می خرید.
هدف یکی بود،وسیله هم که شما باشید یکسان بود. ولی علت باعث می شود که تلاش ها فرق کنه.
و این تموم اون چیزی بود که من رو به فکر فرو برده بود.
من برای چی باید چقدر تلاش کنم؟
خدا رو شاکرم که باره دیگه تو این زمان که از هر جهت تحت فشار هستم، این جمله رو بیادم آورد تا دوباره بتونم توی اهدافم بازبینی کنم و برای ادامه راه مصمم تر و پر قدرت تر قدم بردارم.
خیلی وقت نیست که مسئولیت های سنگین تری نسبت به شونه های ضعیفم رو روی شونه هام احساس می کنم و اگه کمک و یاری مداوم خداوند مهربون نبود، تا به حا حتما به کرّت زیر فشار این بار ثقیل تمامأ خرد شده و توانایی تحمل اون رو نداشتم.
لیکن از اونجایی که خدا خودش می دونه من به اون توکل کردم و زانوان این بنده حقیرش نای استقامت در مقابل ثقل مسئولیت محوله رو نداره، خودش به هر نوع و با هر وسیله ای که شد یاری کرد و حق خدایی رو به گردن منه رو ضعیف ادا کرد.
انشالله با کمک و یاری و خودش و یاری فرشته خودش بتونم شکر این نعمات رو هرچند اندک و لی در خور توان به جا بیارم .