تراز

باید در تراز انقلاب بود

۵۵ مطلب با موضوع «شـعـر و داسـتـان کـوتـاه» ثبت شده است

دستش از روی سرم رد شد و......

مردک پست که عمــری نمک حیـدر خورد
نعـــــره زد بر ســـر مــادر به غرورم برخورد

ایـســـتادم بـــه نوک پنجــــه ی پا امـا حیف
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد

هــرچــــه کــردم سـپــر درد و بلایـــش گردم
نشد ای وای که سیلی به رخش آخر خورد

آه زیـنـب تــو نـدیـــدی! بـه خـــدا من دیدم
مـادرم خــــورد به دیوار ولی با ســــر خورد

ســیـــــلی محـــکـــم او چشــم مرا تار نمود
مــــادر از من دوسه تا سیلی محکمتر خورد

حسن ازغصه سرش را به زمین زد، غش کرد
بـاز زیـنـب غـــــم یـک مرثیــــه ی دیگـــر خورد

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
تراز قلم

زنان وطنم ، اسطوره های صبر و وفاداری

گفت : از خانومش پرسیدم :

وقتی شوهر جانبازش تعادلش رو از دست میده کتک هم میزنه ؟

با لبخند گفتش : چه جورم ...!

گفتم دردتون نمیاد ، ناراحت نمیشید ؟

باز هم خندید و گفت : هر چه از دوست رسد ، نکوست

بهش گفتم خوب چرا اون لحظه از اتاق خارج نمیشید ،

اون که شما رو نمیشناسه ؟

گفت :اون توی این موقعیت نمیدونه که من همسرشم ،

ولی من که میدونم اون شوهرمه ، نمیتونم تنهاش بزارم...!

گفتم بعد از اینکه حالش خوب شد یادش میاد چه کار کرده ؟

گفتش به دست و پامون میافته و گریه میکنه

و میگه منو ببخشید دست خودم نیست...!

   

پ‌ن:

هیچ جای این کره خاکی نیست که مانند ایران در خود، دُر هایی همچون این بانوان رو داشته باشه .

کوه در مقابل صبر و استقامتشون، به نشانه ادب تعظیم می کند؛

مروارید ها در مقابل حیای این گوهران ایرانی، شرم کرده در صدف پنهان گشته است؛

فرشتگان بالهای خویش را فرش قدم هایشان کرده و خاک پای اینان مایه مباهات اهل آسمانهاست.

الحمدلله

مطالب مرتبط:

داستان کوتاه :: دختری که آرزوش مرگ پدره!

دلایل برتری زنان مسلمان به حوری بهشتی

کیا این متن و قبول دارن ؟(حتما بخونید)

زندگی به سبک اسلامی یعنی این

بقضی که خریدارش خداست

نگاه زیبا شهید بهشتی به زن

هیچ منتی در کار نیست

گفتگوی دختر و خدا

همـسـردارے

اخلاق

جهاد زنان + عکس

تندیس شدن سخته

نامه ای به همسر مهربانم

جلد اول نایاب ترین کتاب تاریخ منتشر شد

مزیت داشتن همسر چادری

زنانی که عذاب قبر ندارند

دیروز تولدم بود اما...

چگونه کنار هم بمانیم

۲۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
تراز قلم

سرخوش زسبـوی غم پنهــانی خویشم

سرخوش زسبـوی غم پنهــانی خویشم 
چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم 

در بزم وصال تو نگـویـم زکم و بیـش 
چون آینه خو کرده به حیرانی خویشم 

لـب بـاز نکـردم به خروشـی و فغـانی 
مـن محـرم راز دل طـوفــانـی خویشم 

یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی 
عمری است پشیمان ز پشیمانی خویشم 

از شوق شکرخند لبـش جان نسپـردم 
شرمنـده جانـان ز گران جانـی خویشم 

بشکسته ‌تر ازخویش ندیدم به همه عمر 
افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم 

هر چند « امین » ، بستۀ دنیا نیـم اما 
دلـبـسـتـۀ یــاران خــراسـانـی خویشم

این شعر سروده ی آقاست...

شعر با قرائت دلنشین آقا

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
تراز قلم

مریز آبروی سرازیرِ ما را

مریز آبروی سرازیرِ ما را

به ما بازده نان و انجیر ما را

خدایا! اگر دستبند تجمّل

نمی­‌بست دست کمانگیر ما را،

کسی تا قیامت نمی کرد پیدا

از آن گوشه ی کهکشان تیرِ ما را

ولی خسته بودیم و یاران همدل

به نانی گرفتند شمشیر ما را

ولی خسته بودیم و می برد طوفان

تمام شکوه اساطیر ما را

طلا را که مس کرد، دیگر ندانم

چه خاصیّتی بود اکسیر ما را

پ.ن :

گاهی اوقات ما در حالات و شرایطی واقع می شویم که اگر به لحظه بخواهیم اعلام موضع بکنیم ، این احتمال وجود دارد که در آینده ای ن چندان دور پی به اشتباه خود برده و از نظر خود پشیمان شویم. اکنون کسانی که از سخن پیشین ما آگاهی داشته اند ، با نگاهی دیگر به مواضع آینده ما خواهند نگریست، پس سخن ما برای این قشر از اطرفیانمان سخنی نا پخته تلقی خواهد شد.

شاخصه هایی که برای سنجش اتفاقات پیرامون ما وجود دارند که منتهی به موضع گیری ما خواهند شد، برای هر شخص متفاوت و گاها منحصر به فرد می باشد.

در برخی موارد نیز ما به لحاظ تجربه کم و یا خبره بودن برخی افراد پس از یک بررسی عقلانی، مواضعی را که آن فرد یا افراد مورد قبول ما اتخاذ می کنند را بر می گزینیم و آنها را به عنوان یکی از شاخصه های خود انتخاب می کنیم.

رهبری یکی از افرادی ایست که برای خیل عظیمی از سیاست مداران و مردم عوام در سراسر جهان به عنوان شاخصه ای قابل اعتماد و امتحان شده هستند.

برای جوانان این مرز و بوم نیز که از ارادتمندان به این شخصیت سیاسی و دینی هستند، در خیلی از موارد رهبری به عنوان خطکشی عمل می کند که می توان با اعتماد کامل به سخنان ایشان تکیه کرد و برای حرکت از راهنمایی ایشان استفاده نمود.

برای این واقعه اخیر ( مسائل مربوط به توافق ژنو ) نیز ما اعتماد و اتکای خود را به این مواضع از دست نخواهیم داد با این که شرایط سخت و سرنوشت سازی می باشد، اما می دانیم که "هدف از طوفان رقصاندن شاخه ها نیست بلکه امتحان ریشه هاست".

پس به فرمان رهبری سر نهاده و همچنان به حمایت از جوانان انقلاب ادامه می دهیم و از سنگ اندازی در راهی که پیش گرفته اند خودداری می کنیم که این همان دلخواه دشمنان این نظام برومند است.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
تراز قلم

یاور وبلاگی من

این شعر بسیار زیبا رو توی یکی از وبلاگای دوستان دیدم که برنده مسابقه وبلاگی شده بودن، پیش خودم گفتم نامردیه برا شما بازنشرش ندم .


یاور وبلاگی من / با من و همراه منی
پیرو خط رهبری/ تو یار آگاه منی

فضای سایبری ما / هرزه تموم قلماش
خوب اگه خوب بد اگه بد/ مرده دلای بلاگاش

هک نشه سایت من و تو / لینک دلت رو خوب بپا!
تو جنگ نرم سایبری / تنها نشه یه وقت آقا

یاور وبلاگی من / لایکر پست های منی
فیدخوان تو جای منه / هم صدا هم پای منی

قلم، توی دستای توء / جهان به زیر قدمات
بصیرت و مقاومت / دو بال پروازه برات

با من و تو باید بشه / فضای وب جای خدا
راهی بشه تا برسیم / به عرش اعلای خدا

یاور وبلاگی من / با من و همراه منی
پیرو خط رهبری/ تو یار آگاه منی


منبع : سوزستان

۱۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
تراز قلم

پاسخ رهبری به غزل امام خمینی(ره)

غزل «من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم» امام خمینی (ره) از جمله اشعاری است که بعد از رحلت ایشان منتشر شد و مقام معظم رهبری در پاسخ به این غزل زیبا، شعری با آغاز «تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی» همسو با این غزل سرودند که در ادامه هر دو غزل آمده است


غزل امام خمینی(ره)

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم 
چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم 

فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم 
همچو منصور خریدار سر دار شدم 

غم دلدار فکنده است به جانم، شرری 
که به جان آمدم و شهره بازار شدم 

درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز 
که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم 

جامه زهد و ریا کَندم و بر تن کردم 
خرقه پیر خراباتی و هشیار شدم 

واعظ شهر که از پند خود آزارم داد 
از دم رند می آلوده مددکار شدم 

بگذارید که از بتکده یادی بکنم 
من که با دست بت میکده بیدار شدم 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
تراز قلم

تازه‌تر کن داغ ما را، طاقت دوری نمانده

تازه‌تر کن داغ ما را، طاقت دوری نمانده
شکوه سر کن در تن ما، تاب محجوری نمانده

پر گشاید شور و شیون از جگرها ای دریغ
دل به زخمی شعله‌ور شد، جان به عشقی مبتلا

بر نتابد سینه ما، داغ چندین ماجرا
تازه شد به هوای تو، دل تنگ ما، ای وای

تازه‌تر کن داغ ما را، شعله زد جانم، خدا
با تو هرگز برنگردد عهد و پیمانم

من زنده‌ام ای وطن در پناه تو
سر چه باشد، بر تن

جان چه باشد، بر کف،

تا سپارم در راه تو

من این آهنگ رو وقتی با صدای دلنشین سالار عقیلی گوش می دم واقعا حس می کنم خون تو رگهام با جون تازه تری می دوء

لینک دانلود در ادامه 

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
تراز قلم

دلایل برتری زنان مسلمان به حوری بهشتی

زنان

در روایتی آمده است که روزی ام سلمه، همسر پیامبر (ص) عرض کرد: یا رسول الله؛ اگر ما زنان دنیا وارد بهشت شویم، آیا بر حورالعین فضیلتی داریم؟

حضرت فرمودند: وَالذی نَفسی بِیده! اِنَ فَضل المَخدومِ عَلی الخادِم کَفضل القَمَر لَیلَة البَدر عَلی سائر الکَواکب؛ قسم به کسی که جان من در دست اوست! حوریان بهشتی خادم شما زنان دنیا می باشند و فضیلت و برتری شما نسبت به آنان، مانند ماه است در شب چهارده بر سایر ستارگان، یعنی شما مانند ماه هستید و آنان همچون ستارگان، و در روایتی دیگر در باب برتری زنان دنیا بر حوریان آمده است، هنگامی که زنان بهشتی در مقابل حوریان قرار می گیرند،

دلایل برتری خود را این گونه می شمارند: ما نمازگزارانیم و شما نماز نخوانده اید؛ ما روزه گیرانیم و شما روزه نگرفته اید؛ ما وضو گرفتگانیم و شما وضو نگرفته اید؛ ما صدقه دهندگانیم و شما صدقه نداده اید؛ ما زحمت خانه داری و شوهرداری را تحمل کرده ایم و شما تحمل نکرده اید؛ ما بچه های خود را نُه ماه در شکم نگاه داری کرده ایم و شما چنین نکرده اید؛ و ما، درد تولد به دنیا آوردن فرزندمان را احساس کرده ایم و در آن لحظه مرگ خود را به چشم دیدیم، ولی شما احساس درد و ناراحتی نکرده اید،

و نقل شده است زنان دنیا در بهشت به قدری زیبایی پیدا می نمایند که حوریان بهشتی چون از برای خدمت گذاری آنان می آیند، با توجه به آن صورت زیبایی که دارند، از خجالت در پیش آنان سر بلند نمی کنند و از خجالت عرق از پیشانی آنان می ریزد،

و اگر زنان دنیا از بهشت توجهی به دنیا بنمایند، از نور صورت آنان، نور خورشید مضمحل و نابود می گردد و اگر آنان آب دهان خود را به دریاهای تلخ دنیا بیاندازند، تمام دریاها شیرین و گوارا می گردد.

آمال الواعظین، ج3: 263- 267

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
تراز قلم

چند رباعی به مناسبت نهم ربیع الاول

ربیع

هستیم به لطف آل احمد مدیون    لبریز طراوت است دشت و هامون

در روزنهم ز ماه پر فیض ربیع    رفته به جهنم ابن سعد ملعون

*************

ایام ربیع است مکرر صلوات   بر فاطمه و احمد و حیدر صلوات

نابودی وهابیت و آل سعود          بر مهدی و بر آل پیمبر صلوات
 

**************
 

یا رب برسان گل پسر زهرا(س) را      بشنو صلوات و ربنای ما را

ایام تبرّی است ، دیگر برسان      نابودی صهیونیست و آمریکا را
 

***************
 

در ماه ربیع لطف و صفا میخواهیم      بر درد دل خویش دوا میخواهیم

در جشن امامت عزیزش مهدی    از مادر او کرببلا میخواهیم
 

***************
 

از غربت اسلام کند دل فریاد      یا رب بنما امت احمد را شاد

لطفی که ز شرّ فتنه ی غرب شود   سوریه و بحرین و فلسطین آزاد

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
تراز قلم

ماجرای ازدواج آقا مجتبی، پسر رهبری

« سال 77، خانمی به خانه ی ما زنگ زده بود و گفته بود که می خواهیم برای خواستگاری خدمت برسیم. خانم ما گفته بود: دختر ما در حال حاضر سال چهارم دبیرستان است و می خواهد ادامه ی تحصیل دهد. ایشان دوباره پرسیده بودند که اگر امکان دارد ما بیاییم دختر خانم را ببینیم تا بعد. اما خانم ما قبول نکرده بودند.
بعد خانم ما از ایشان پرسیده بودند که اصلاً شما خودتان را معرفی کنید. و ایشان هم گفته بودند: من خانم مقام معظم رهبری هستم. خانم ما از هول و هراس دوباره سلام علیک کرده بود و گفته بود:« ما تا حالا به همه پاسخ رد داده ایم. اما شما صبر کنید با آقای دکتر صحبت کنم، بعد شما را خبر می کنم». آن زمان خانم من مدیر دبیرستان هدایت بود.
بعد از صحبت با من قرار بر این شد که آن ها بیایند و دخترمان را در مدرسه ببینند که هم دخترمان متوجه نشود و هم این که اگر آن ها نپسندیدند، لطمه ای به دختر ما نخورد.
طبق هماهنگی قبلی، خانم آقا آمدند و در دفتر مدرسه او را دیدند و رفتند.
چند روز گذشت و من برای کاری خدمت آقا رفتم. آقا فرمودند:« خانم استخاره کرده اند، جوابش خوب نبوده است»
یک سال از این قضیه گذشت. مجدداً خانواده ی آقا تماس گرفتند و گفتند که ما می خواهیم برای خواستگاری بیاییم.خانم بنده پرسیده بودند که چطور تصمیمتان عوض شده؟ آقا گفته بودند:« خانم ما به استخاره خیلی اعتقاد دارد و دفعه ی اول چون خوب نیامده بود، منصرف شدند» و خانم آقا هم گفته بودند:« چون دخترتان، دختر محجبه،فرهیخته و خوبی است، دوباره استخاره کردم که خوب آمد و اگر اجازه بدهید، بیاییم.»


۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
تراز قلم