تراز

باید در تراز انقلاب بود

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «من» ثبت شده است

شعر طنز خواندنی / یارانه نگیرید اگر طالب فیضید

یارانه

خیزید و خز آرید که هنگام خزان است
یارانه نگیرید که دولت نگران است
کفگیر ته دیگ زده دولت تدبیر
باد بدی از جانب صندوق وزان است
دخل همه را کرده طرف خرج عطینا
این کار ز موجودی صندوق عیان است
فیکس است حقوق من و تو در همه سال
نرخ همه اجناس ولی در نوسان است
آن چیز که مفت است فقط جان من و توست
حتی چُس فیل و پفک و چیپس گران است
یارانه نگیرید اگرچند بمیرید
در روز جزا اجر همه باغ جنان است
از فرط نخوردن چه کسی مرده بَبَم جان؟
دانید نخوردن چقدر پرهیجان است؟
ای کاش که سوراخ همه دوخته می شد
آن چاه بزرگی که مسمی به دهان است
یارانه نگیرید که چرک کف دست است
چرکی که پر از میکروب و آسیب و زیان است
این چرک ولی بهر فلانی شده نعمت
بابک همه جا در پی این چرک روان است
طی دو سه سالی شده در چرک شناور
دارایی او گُنده تر از حدس و گمان است
یارانه نگیرید اگر طالب فیضید
این فیض نه آن ناصر با نام و نشان است
از سوژه اگر تا به سحر شعر بگویم
از نوک قلم قافیه چون سیل روان است
جاوید ولیکن بکش آن زیپ دهان را
چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است
القصه که یارانه نگیرید ز دولت
چون عامل آلزایمر و فتق و سرطان است

محمد جاوید

دولت یازدهم با تدبیری که برای معیشت مردم اندیشیده و امیدی که در دل آحاد جامعه کاشته است، طی چندین هفته گذشته با تبلیغات گاه و بی گاه ، و راه و بی راه ، و وقت و بی وقت خود سعی در تثبیت این ذهنیت در تفکر ها دارد که "دریافت یارانه در هر خانواده برابر با شدت فقر و سطح پایین معیشیت اعضای آن خانواده است". حال با یک نگاه دیگر اگر به عللی که در چند سال گذشته برای اجرای طرح هدفمندی بیان شده بود رجوع کنیم، به راحتی متوجه می شویم آن روز ها مردم بسیار مشتاق بودند که یارانه برای همگان به یک میزان باشد و هر کس که می داند از توانایی مالی بالایی برخوردار است داوطلبانه ثبت نام نکند.

نه این که با چندین بهانه مختلف و فرهنگ سازی های پوپولیستی و غیر اخلاقی که در برخی موارد شباهت های زیادی به توهین دارند، مردم را به عدم دریافت این مبلغ ترغیب کنند. از جمله آن بهانه ها این است که :

- در ابتدا دور دوم ثبت نام، طرحی برای افزایش اطلاعات معرفی شد. اما هنگامی که به روزهای شروع این برنامه نزدیک تر می شدیم تبلیغات رسانه ای پر حجم دولت سعی در منصرف کردن مردم از مراجعه به این سامانه داشت. با عدم مراجعه مردم برای ثبت نام نتیجه ای جز کاهش دامنه جامعه آماری نخواهد داشت و این تناقضی در هدف اجرا این برنامه بود، که باعث بی اعتمادی مردم به دولت شده است.

- از طرفی آقای جهانگیری در آخرین صحبت های خود اشاره کردند که : 3 دهک بالای درآمدی ار دریافت یارانه حذف نمی شوند. وبعد در ادامه اضافه کردند که : افرادی که یارانه فقط 10 درصد درآمدشان را تشکیل می دهد از یارانه انصراف دهند. قضاوت با شما؛ با یک جسجوی ساده متوجه می شوید آقای جهاگیری با افزایش سن خود هنوز کنار نیامده و گاها حرف هایی را بر زبان می آورد که چند روز گذشته سخنی متناقض با آن را در جایی دیگر ایراد کرده است. یا گاها حرف هایی می زند که با عقل و واقعیت ها درتعارض است. مگر می شود فردی که یارانه 10 درصد از در آمدش را تشکیل می دهد ( یعنی حدودا 900هزار تومان) از یارانه انصراف دهد، اگر این چنین است چرا دولت مرز 2/5 میلیون را برای حذف یارانه در نظر گرفته است ولی باز هم 3 دهک بالا از دریافت یارانه حذف نمی شوند.

- اقدام عوامگرایانه دیگر دولت پوپولیستی این است که برای تشویق مردم به انصراف از شخصیت هایی استفاده کرده است که در آمد های چند ده و چند صد میلیونی دارند، برای مثال بازیکنان فوتبال که معرف حضور هستند، وزرای دولت که بارها به خاطر میلیاردی بودن مورد اعتراض قرار گرفته بودند.

نکته قابل توجه دیگر این است که این افرادی دارای درآمد های بسیار بالا هستند تا به حال یارانه می گرفتند، حال این سوال در اذهان تداعی می شود که چطور تا به حال انصراف نداده اند و برایشان کمک به دیگر هموطنان و همچنین رونق کشور مطرح نبوده است؟

الحمدلله

مطالب مرتبط :

مریز آبروی سرازیرِ ما را

کلیدی به شکل داس

درد و درمان، کلید روحانی

تازه ترین تولید ملی

۱۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
تراز قلم

پاسخ رهبری به غزل امام خمینی(ره)

غزل «من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم» امام خمینی (ره) از جمله اشعاری است که بعد از رحلت ایشان منتشر شد و مقام معظم رهبری در پاسخ به این غزل زیبا، شعری با آغاز «تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی» همسو با این غزل سرودند که در ادامه هر دو غزل آمده است


غزل امام خمینی(ره)

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم 
چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم 

فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم 
همچو منصور خریدار سر دار شدم 

غم دلدار فکنده است به جانم، شرری 
که به جان آمدم و شهره بازار شدم 

درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز 
که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم 

جامه زهد و ریا کَندم و بر تن کردم 
خرقه پیر خراباتی و هشیار شدم 

واعظ شهر که از پند خود آزارم داد 
از دم رند می آلوده مددکار شدم 

بگذارید که از بتکده یادی بکنم 
من که با دست بت میکده بیدار شدم 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
تراز قلم