تراز

باید در تراز انقلاب بود

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سیلی» ثبت شده است

دستش از روی سرم رد شد و......

مردک پست که عمــری نمک حیـدر خورد
نعـــــره زد بر ســـر مــادر به غرورم برخورد

ایـســـتادم بـــه نوک پنجــــه ی پا امـا حیف
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد

هــرچــــه کــردم سـپــر درد و بلایـــش گردم
نشد ای وای که سیلی به رخش آخر خورد

آه زیـنـب تــو نـدیـــدی! بـه خـــدا من دیدم
مـادرم خــــورد به دیوار ولی با ســــر خورد

ســیـــــلی محـــکـــم او چشــم مرا تار نمود
مــــادر از من دوسه تا سیلی محکمتر خورد

حسن ازغصه سرش را به زمین زد، غش کرد
بـاز زیـنـب غـــــم یـک مرثیــــه ی دیگـــر خورد

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
تراز قلم

عید امسال پر از بوی گل یاس شده است

 

عید امسال پر از بوی گل یاس شده است

و پر از خاطره ی گندم و دستاس شده است

همه ی دشت گواهند که با بوی بهار
عطر یک خانه ی آتش زده احساس شده است...

چینش سفره ی امسال تفاوت دارد

سین هر سفره، سلامی ست که بر یاس شده است

روضه ی چادر خاکی همه جا پیچیده
سیب ها طعم خوش کوثر و اخلاص شده است...

ابر، در هیأت یک مستمِع مداحی ست

بس که می گرید و دل نازک و حساس شده است

جان گل های جهان پیشکش یاسی که

زخمی سیلی باد و ستم داس شده است...

 

 

وبلاگ چهار فصل

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
تراز قلم