قـــدرت ِ فــن بیــان را از کـجا آورده ای؟
دیده شد در خانه ات مرغ و پنیر و تخم مرغ
با کلیدت باز کردی این دکان را، عیب نیست
یک سبد کالای مفتی را گرفتی ! نوش جان
زیــر بـار ِ زنــدگـانــی شــد کمانـی قـامـتت
این که مردی تا بدین حد می شود خم جالب است
دست و پـا و کـله را دایم بـلرزانی ، کلک
قلک ِ فرزند ِ خود را بشکنی در نیمه شب
آن یکی میلیاردها از جیب ملت خورد و رفت
در چنین وضعی شنیدم بازهم عاشق شدی؟
بـا وجـــود ِ سـن بــالا رفتــه ای “آنتـالـیا”
بنده لنگِ پول ِ اصلاح سرم هستم ، شما
معنی ِ خر را نفهمیدی برادر جان ، ولی
عکس تـان را در جراید دیده ام ، اما بگو
لو بِده! مسوول ِ پخش ِ مرغ در شب های عید
تازگی ها شعر طنز و هزل را هم گفته ای
………
پی نوشت:
۱۶
ارديبهشت
