در انتظار تو مژگان به چشم من گل کرد
زبان ز بردن نام تو در دهن گل کرد

شهید عشق تو در حشر یک چمن لاله است
که وقت خفتنش اندر لحد، کفن گل کرد

کمان لاله در این دشت داغ بی‏رنگی است
به پیش چشم تو چون آب، خون من گل کرد

خیال زخم تو شاید به خواب باغ گذشت
که صد چراغ به داغ تو در چمن گل کرد

ز فیض صحبت خونین‏دلان مشو غافل
اویس دید عقیقی که در یمن گل کرد

چگونه چشم زلیخا حیا کند، یوسف
که چشم پیر من از بوی پیرهن گل کرد

 

یوسف‏علی میرشکاک



برگرفته شده از 

حدود گلیم